برناردو برتولوچی:

  “آخرین تانگو در گور” پایگاه خبری صدای گامبرون – محمدرضا رکن الدینی معمولا هنرمندی که به زانو در می آید، هزاران همراه می یابد. اکنون برتولوچی زیر زمین است و میراث خواران روی اش. چشم های برتولوچی که بر هم شد، قلم ها ایستادند. هر کسی از هر دری گفت. همه باور داشتند مرگ […]

 

“آخرین تانگو در گور

پایگاه خبری صدای گامبرون – محمدرضا رکن الدینی

معمولا هنرمندی که به زانو در می آید، هزاران همراه می یابد.

اکنون برتولوچی زیر زمین است و میراث خواران روی اش. چشم های برتولوچی که بر هم شد، قلم ها ایستادند. هر کسی از هر دری گفت.

همه باور داشتند مرگ آخرین امپراتور ایتالیاییِ سینما، به شدت رنج کشیدن ماریا اشنایدر بود، در آخرین تانگوی پاریس.

البته که خوشایند است این روزها همه سینما شناس می شوند.

در میان این سینما نویسان که مجال نوشتن از برناردوی گرامی را یافته اند، اندک مطالبی به کارِ خود برتولوچی می آید. نوشته پیش رو از مهمترین آن ها است:

برتولوچی کارگردان ۱۶ فیلم بلند داستانی، دو اپیزود از فیلم‌های اپیزودیک ساخته شده توسط کارگردانان مختلف و چند مستند بود و جوایز متعددی در طی شش دهه فعالیتش در سینما دریافت کرد که شامل شیر و نخل طلای فستیوال‌های ونیز و کن برای دستاوردهای یک عمر می‌شود. او در حال تدارک ساخت فیلمی تازه بود و آخرین اثرش، “من و تو”، در سال ۲۰۱۲ اکران شد.

او در دوره‌ای سر رسید که گفتند سینمای ایتالیا دیگر چیزی برای گفتن ندارد؛ شاهکارهای نئورالیستی‌اش را ساخته، دوره کمدی‌های محبوبش به سر رسیده و اساتید مدرن‌اش – آدم‌هایی مثل فدریکو فلینی – افتاده‌اند روی دور تکرار خودشان. آمدن برتولوچی و هم‌نسل‌هایش نشان داد که این یک نتیجه‌گیری عجولانه بوده است.

نسل برتولوچی، چیزهایی با ارزش از گذشته – به خصوص میراث نئورالیستی و سینمای مدرن دهه ۵۰ ایتالیا – را نگه داشت و به آن چیزهایی اضافه کرد که نیازهای دهه تازه بودند. بزرگترین افزوده برتولوچی به دنیای آشنای مارکس و تجربه فاشیزم در سینمای ایتالیا، افزودن فروید بود.

پدر برتولوچی، آتیلیو، شاعر و مورخی شناخته شده بود که به چاپ اولین کتاب پازولینی جوان کمک کرد. در عوض، پازولینی، فرزند شاعر، برناردو را به عنوان دستیارش در فیلم “آکاتونه” (۱۹۶۱) استفاده کرد.

اگر “پیش از انقلاب” (۱۹۶۴) و “شریک” (۱۹۶۸) دو نمونه اولیه از پیوند مارکس و فروید بود و نام برتولوچی را بر سر زبان‌ها انداخت، این مجموعه فیلم‌های دهۀ ۱۹۷۰ کارگردان بودند که او را به یکی از مهم‌ترین و جنجالی‌‌ترین کارگردانان تاریح سینما مبدل کرد.

جنجالی‌ترین نمونه، “آخرین تانگو در پاریس” (۱۹۷۲) بود، فیلمی با شرکت مارلون براندو (در همان سال “پدرخوانده”)، ماریا اشنایدر و ژان پیر لئو. فیلم داستان دو غریبه را می‌گوید – یک مرد و یک زن – که به آپارتمانی خالی در پاریس می روند، با هم معاشقه می‌کنند، به یکدیگر اعتراف می‌کنند و سرانجام یکی دیگری را می‌کشد. “آخرین تانگو” به خاطر بی‌پروایی و صداقتتش در نشان دادن برهنه گی، بارها منع و سانسور شد. نمایش فیلم برای ۱۵ سال در ایتالیا ممنوع بود و دستور داده شد تمام کپی‌های فیلم را به جز سه تا در آن کشور نابود کنند، با این شرط که آن سه نسخه هم بدون داشتن اجازه نمایش فقط در کتابخانه ملی نگهداری شوند.

تقریبا تمام آثار برتولوچی در دهه هفتاد حداقل یک دسته، گروه، اقلیت یا اکثریت را آزرده‌اند. این به خصوص با در نظر گرفتن گرایش برتولوچی در بازنگری تاریخ و کندکاو آن روشن می‌شود، کندوکاوی که در آن آدم می‌بیند قهرمان بزدل بوده و شاید این بزدل بوده که در اصل قهرمان بوده است. دوره فاشیستی ایتالیا حداقل دوبار با این نگاه در سینمای برتولوچی زیر ذره‌بین رفته است: “دنباله‌رو” بر اساس داستانی به همین نام از آلبرتو موراویا و “استراتژی عنکبوت” بر اساس داستان “مضمون خائن و قهرمان” نوشته خورخه لوییس بورخس.