زخم گلوی مرد، پشت گردن زن(۲) به گزارش گروه هنری پایگاه خبری صدای گامبرون یادداشتی از محمدرضا رکن الدینی باری! فیلم به هر روی از آزادی میگوید. نه آزادی به بند کشیده شده در جامعه خاصن فرانسوی ها. فیلم به شدت فضای حکومتی را محکوم میکند. دولت در اینجا کاملا برابر مردمش میایستد و هیچ […]
زخم گلوی مرد، پشت گردن زن(۲)
به گزارش گروه هنری پایگاه خبری صدای گامبرون
یادداشتی از محمدرضا رکن الدینی
باری! فیلم به هر روی از آزادی میگوید. نه آزادی به بند کشیده شده در جامعه خاصن فرانسوی ها.
فیلم به شدت فضای حکومتی را محکوم میکند. دولت در اینجا کاملا برابر مردمش میایستد و هیچ حقی را برای آنها قائل نمیشود. همه چیز از آن خودش.
اما شایستگی آلن کاوالیه بیرون از این دغدغه ها است. چونکه متریال موجود پیشتر در آثار “فرانچسکو رزی” و “گوستا گاوراس” و“گلوبر روشا” قابل رویت.
در این صورت علت شگفتی کاوالیه را کجا باید جست؟
پیش از آنکه به این امر مهم بشویم شایسته است به بحث همچنان آشنا و ناشکافته “معنا و شکل” گریزی داشته باشیم.
گروهی در سینما (شاید تمام سینما!) شکل و معنا را دو امر کاملا جداگانه فرض و قطع دانسته و رای دارند که برخی آثار سینمایی بر معنا استوارند و نیازی نیست به فرم یا شکل و ساختار! و نامش را می گذارند: فیلمهای معنا محور.
گروهی در برابر آنها بر “شکل” چنین اند.
و البته دسته سومی هم هستند که شکل و معنا را در یک پیوند هوشمندانه، همنشین می پندارند.
بزرگترین اشتباه منتقدین تاریخ سینما شاید عدم تفاوت بین موضوع و معنا باشد! عجب که هنوز حتی بسیاری فیلمسازان بر این مهم ناآگاه. بدون آنکه موضوع و معنا و ایده را از هم تمییز بدهند.
بی شک نمیتوان شکل و معنا را دو امر سوا دانست. اشکال خود حامل معنا، و معنا چراغ راهاش.
دقیقا ویژهگی آلن کاوالیه در فیلم Libera Me بر همین اساس شکل مییابد. در یک کلام “شکل” همان چیزی است که آلن کاوالیه در این فیلم میخواهد بگوید.
مفاهیم نهفته و بارز فیلم حول مضامین رنج، آزادی، توتالیتر، خفه گی آرا، و مثالهایی چنین است.
همراه با اصلی ترین مفهوم و معنای اثر که “مقاومت” است. در سوی دیگر دوربین نیز کارکردی در همین راستا داشته. قاب های نصفه و نیمه(که نمونه اش را تا کنون ندیدهایم) بدون عمق میدان و حرکت، با کمپوزیسیون محدود و گاهن که نه، بیشتر، تحت فشار و گویی محکوم.
دوربین خود”مردم” میشود. در کنار دوربین و همراه با مبارزه مردم(در سکوت) شخصیتهای اثر هیچ کلامی میان خود رد و بدل نمی کنند. که این خود شاید مبارزه ای باشد در مسیر کاهش شدید واژگان رسانه.
و در سوی سوم، جنگ علیه سینمای پرگوی بورژوامآب و حراف که مدام در حال تحقیر ملت است.(مردم را خنگ فرض میدارد همه چیز را توضیح میدهد که مبادا کسی چیزی نداند و از قلم بیافتد)
به جایش(گفتارِ) تمام بدن فعال میشود. دستها، چشمها، نگاهها و قدمها. در این میان داستان چه جایگاهی دارد؟ اصلا روایت(از نوع ادبیاش) چیست؟ چیزی برای توضیح وجود ندارد. اصلا مگر خرده داستانی مطرح میشود که ما بتوانیم حدس اش بزنیم یا نه؟
در فیلمهای برسون معمولا با استفاده از مضاعف سازی، تلاش میشود راههای پیگیر شدن از مجرای داستان بسته شوند. در حالی که در فیلم آلن کاوالیه همین هم وجود ندارد!
مخاطب در اینجا نه از فیلم عقب مانده و نه پس از آن. بلکه در یک شگفتی مطلق، او همراه فیلم و در “زمان” سیر میکند. “آن” مهمترین ویژگی یا لقبیست که به فیلم آلن میشود بخشید.
به همین ترتیب تدوین فیلم که از ساختارهای معمول سرپیچی کرده ؛ با منطق روایی خودش(فرق دارد با مسئله دلبخواهی) همراه با عناصر عنوان شده، ریتم نهایی فیلم را تشکیل میدهند.
کاوالیه با نمایش بخشهایی از زندگی ملت(عموما کارگر) بدون آنکه بخواهد پیوند سکانسی یا صحنه ای را میان آنها (که در جاهای مختلف حاضر هستند) برقرار نماید، به شکستن مدام مکان و زمان میاندیشد. از تمام فرانسه و پاریس و همه هستی، اتاقی را می بینیم و سالن و …. البته آنهم نه تمامیت اتاق و تمامیت سالن و تمامیت… چرا که دولت همه چیز را از آن خود میداند. و این بهترین شکل برای نشان دادن که نه، فهماندن این مسئله است. و شگفتا بدون ذرهای کلام!
شاید دلیل دیگر چنین سبکی، جدای از وضعیت حاکم؛ به جهانشمول بودن مفاهیم و مضامین برسد. چرا که ممکن است در همین آن در گوشهای از اروپای شرقی یا آسیا چنین.. پس موقعیت مکانی محدود میشود به لوکیشن داخلی، بدون توجه پرداختن به معماری و سازه ها و… به جای اینها کاوالیه معماری خود را دارد. سازه هاای بدون بنا! که نتوان با چشم دید یا شنید. باید خود، سازه بود و بنا.
از تمام فرانسه و جهان همین اندازه میبینیم. (بر خلاف موج نو که مدام دوربینشان در برج ایفل و…. میچرخد)
کاوالیه حتی از موسیقی دست برداشته و با صداهای طبیعی و حاضر در مکانها، هوشمندی بیشتری به مخاطب میدهد. تا بجای مصرف کردن، با فیلم به مکالمه برسد.
دولت اما همچنان در حال نابود کردن است. در جایی از فیلم دوربین عکاس شهر هم شکسته میشود! هیچ چیزی حتا برای ثبت هم وجود ندارد. یا بهتر است بگویم، نمیخواهد وجود داشته باشد.
ملت اما روزه سکوت(هرچند شاید دولت زبانها را بسته) بدون توسل به خشونت. تُف کردن به گوشت ماموران خود میتواند اعتراضی باشد به وضعیت پیش رو. یا ریختن نمک و شراب به ظرف افسران.
اسلحه-گرم و سرد- جایش را به مبارزه از راه مقاومت بدون خشونت میدهد. همانگونه که آلن کاوالیه برای مبارزه با سینمای معمول و فریبگر، مقابله به مثل نمیداند. بلکه روش و چگونگی مبارزه را خودش انتخاب میکند. راهی متفاوت از سینمای ضد سینما.
بی شک Libera Me 1993 تعلیق به تمام معنیست. البته نه از انواع هیچکاک و کلوزو. تعلیق خلاصه میشود در اینکه اثر مستند است یا داستانی؟ اکسپریمنتال و … ژانر که دیگر پیشکش!
Libera Me مخاطب خود را از پا آویزان میکند. و گاهی از رساندن خون به مغزاش نیز پرهیز! و آلن کاوالیه هم مسئول مستقیم این جرم! جنایت اما شیرین است. او میکُشد سینمای متوحش را. و دقیق میکند چشم و گوش ما را به بهتر دیدن. دیدن از سر تعقل.
در سالهای اخیر کاوالیه دست به دوربین دیجیتال برده و کارهاای شخصی به ارمغان داشته. اما بدلیل عدم دسترسی به آنها، جایی در نوشته اکنونام نداشتهاند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
استاندار هرمزگان و اعضای کمیسیونهای اقتصادی و حمایت از تولید و نظارت بر اصل ۴۴ قانون اساسی در بازدید از پالایشگاه نفت بندرعباس، بر اهمیت این مجموعه در اقتصاد کشور و لزوم رفع مسائل پیش روی آن با بهرهگیری از ظرفیتهای قانونی تأکید کردند.
از سوی مهدی دسینه ریئس هیئت فوتبال استان هرمزگان
طی مراسمی از سوی معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست لوح تقدیر جشنواره ملی پژوهشگران به حبیب مسیحی تازیانی مدیرکل حفاظت محیط زیست هرمزگان اهدا شد
حضرت آبت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی نماز اول وقت و حضور قلب در نماز را در سی و یکمین اجلاس سراسری نماز مورد تاکید قرار دادند
Δ